ای باخبر ز غربت دنیای ما، علی
یک شب به خلوت دل ما هم بیا علی
سیر بهار جان دل خستگان نما
ای عطر آسمانی در دل رها علی
در بارگاه وصل خدا با پیامبر
جز تو که بود همنفس با خدا، علی
آتش به جان سوختگان اوفتد اگر
یاد آورم ز فاجعة کربلا، علی
تا اوج چرخ، نغمة فریادها رسید
چون شعلة کشیدة فریادها، علی
از تیغ خصم، شیرخدا کشته شد، ولی
جاریست بر زبان همه ذکر یا علی
ای آفتاب مذهب و دین، تیغ بینیام
برگیر ذوالفقار به امر خدا، علی
باغ بهشت و روضة دارالسلام آن
یک جلوه است از تو و آلعبا، علی
از خویش میروی به تماشای کردگار
وقت نماز و زمزمة ربّنا، علی
تا روز حشر از دل عشاق بیقرار
سر میکشد به اوج فلک، ذکر یا علی
یا این ابیات آغازین از غزلی دیگر از عبدالله قادری در مصیبت شهدای کربلا:
زمین و آسمان غرق عزایند
به یاد کشتگان کربلایند
بگریید ای مسلمانان بگریید
که مرغان هوا هم در نوایند
یا این غزل از او که در انتظار موج میزند:
دمی ز پرده برون آ و رازها بشنو
نوای پردة دردیم، بانگ ما بشنو
فتد به خاک خموشان اگر گذار، تو را
حدیث کاسة سرها جدا جدا بشنو
به بانگ زیر و بم عمر اعتمادی نیست
مسیر قافلة مرگ از درآ بشنو
بیا بیا که جهان بی تو ظلمتآباد است
غریو اهل محبت در این سرا بشنو